درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درونِ چشمانش غمی بود انگار ،
همان لحظه که نگاهش میکردی میمرد !
ظریف ، نازک ، شکستنی ...

پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶ , ۲۰:۵۱
    =))
  • ۴ ارديبهشت ۹۶ , ۲۲:۲۳
    Or ...
  • ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۸:۲۶
    برفی
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۲:۴۳ - محمد روشنیان
    :)
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۱:۱۰ - قالب بلاگ رضا
    چرا؟

آمیب واره

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ق.ظ

- ساعت ۶ و ۱۵ دقیقه بود که ساعت زنگ خورد بلند شد و ساعت را خاموش کرد و خوابید ! درست ۹ دقیقه بعد پدر با اضطراب خاص خود بیدارش کرد -

دیر زمانی ـست که با سردرد های پیشانی از خواب بیدار میشوم ...

فقط این را به شما بگویم که خدا نکند به جای مادر ، پدر از هول امتحان شما ، بیدار شود !

- بلند شد دست و صورتش را شست تیر کشیده شده در سرش را دنبال کرد و چای ریخت -

با هرچه آرامش تمام تر سعی کردم از تخت خواب جان دل بکنم . آخر از معده درد بیشتر ، از سردرد میترسم !

به هر حال کار خودش را از لوب پس سری شروع کرد و به لوب پیشانی رساند .

گفتم نا به فلان -!- چه موقعی بود ؟

- هر جرعه ی چای تیغ میشد بر گلویش تا پایین را جر میداد ! -

آخر از نیمچه نوشته های امروز و نوشته ی دیروز ، باید مشخص باشد امروز امتحان ترمِ زیست دارم ! نه ؟

گفتم ، نمیگویی آن دو خط که خوانده ام هم به فنا رود ؟

- پشت سفره ی ناقصی که برای خودش چیده بود ، نشسته بود و زمزمه میکرد -

حس میکنم تا میخواهم حرفی بزنم آمیبی میشوم هلال گونه ! بعد دو طرف هلال بسته میشود و یک حفره درونم شکل میگیرد ...

دهان نداشته ـم چند سانت هم باز نمیشود که لقمه ی کوفتی را سر بدهم داخل حلقم تا تیغ شود و تا پایین جر بدهد !

همین که باز میشود نمیدانم چجوری [ با همان لهجه ی مسخره ] یک آدالت کلد و یک استامینوفن کدئیــن تو میرود ، هلال از پشت سرش بسته میشود ...

- بلند شد کاپشنش را پوشید و از در بیرون رفت و چند لحظه ی بعد سوار ماشین شد -

فقط میتوانم بگویم خدا مارا شفا دهد آقای رُز-واتر ! 

- گوشی را خاموش کرد ، درون داشبورد ماشین قرار داد و رفت -


تیر تو سرم تا میتوته کِـشــــــ میاد ...

آخر هلال دهانم باز شد سرما را بلعید ! 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۴
Llámame Vida ❄

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی