درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درونِ چشمانش غمی بود انگار ،
همان لحظه که نگاهش میکردی میمرد !
ظریف ، نازک ، شکستنی ...

پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶ , ۲۰:۵۱
    =))
  • ۴ ارديبهشت ۹۶ , ۲۲:۲۳
    Or ...
  • ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۸:۲۶
    برفی
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۲:۴۳ - محمد روشنیان
    :)
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۱:۱۰ - قالب بلاگ رضا
    چرا؟

تنهایی پرهیاهو

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ

اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم، 

قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم. نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! 

شیرین‌تر است یا مزه‌ی یکنواختی دارد!؟


📝بهومیل هرابال




با پیش آمد ها کلنجار میروم ، میدانی ؟

هرجور که از سر و ته مینویسم ـشان میبینم که فقط بهانه ـند !

حتی تو که نمیخواهم ببینمت 

امروز فهمیدم که تو هم بهانه ای ... 

درد من چیزِ دیگریست ، من مالِ این لوس بازی ها نیستم !

انگار که فقط یک اعتیادِ قدیمی به غم است ...

کسی میتواند بگوید : ما به درد معتاد نیستیم . ؟  

بدون اینکه قرنیه ی چشش گشاد نشود و اعصاب سمپاتیکش شروع به کار نکند ؟


انگار هر چه خواستیم بنویسیم از غم به غم بود ... 

یادم نمیرود وقتی را که محکم روی حرفم ایستادم که :

هنر از غم می آید ... .

 

فقط ،

تو میتوانی بفهمی نشتیِ ریشه ام کجاست ؟! 


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۶
Llámame Vida ❄

نظرات  (۱)

۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۵۴ محمد روشنیان
به قول نورایی
غم، تنها کلیشه‌ی زندگی من...
پاسخ:
هوم :)) اینم خوبه

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی