درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درونِ چشمانش غمی بود انگار ،
همان لحظه که نگاهش میکردی میمرد !
ظریف ، نازک ، شکستنی ...

پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶ , ۲۰:۵۱
    =))
  • ۴ ارديبهشت ۹۶ , ۲۲:۲۳
    Or ...
  • ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۸:۲۶
    برفی
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۲:۴۳ - محمد روشنیان
    :)
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۱:۱۰ - قالب بلاگ رضا
    چرا؟

Back to Black

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ق.ظ

از انباری بیرون آووردمشون در ماشین رو باز کردم و گذاشتمشون جلوی پام اسکیتامو میگم

هدفونمو که روشن کردم ، یه سرچ تو گوشیم کردمو اولین آهنگ آشنا رو پلی کردم

یکم که راه افتادیم بارون یه دست شبنم روی شیشه ماشین کاشت و رفت

آهنگ استارت معده درد و افسردگی رو زد

میدونی اخه امکان نداره پشت ماشین بشینم و آهنگ نذارم و به سرگذشت های خوب که الان دلهره و درد آور شدن فکر نکنم  ... 

Me and my head high

And my tears dry

اگر خیلی اهل آهنگ بوده باشید میفهمین چی میکشم


تحت فشار مضحکِ جمعیت از حرکت موندم

بارون دوباره برگشت با یه حالتی که انگار چیزی رو جا گذاشته باشه جمعیت رو از پارک ها بیرون کرد تا دنبالش بگرده

سر راهش یه دستی به درختایِ تازه لباس پوشیده یِ خواب آلو کشید و یه حالی بهشون داد


من هنوز بی هدف گشت میزدم با اتاق حبس شده متحرکم و فکر میکردم

انقدر فکر کردم که هضم ـش برای معده ـم سخت شد

یه حسِ اعتراض از سمتش گرفتم

تصمیم گرفتم راهی که رفتم رو برگردم 

ولی نه فقط چند صد متری که توی هوای بارونی طی کردم 

هرچی رو هم که توی ذهنم مرور کردم ...


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۴
Llámame Vida ❄

نظرات  (۱)

۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۳۶ محمد روشنیان
بسی زیبا و آرامش بخش برای من
پاسخ:
مچکرم ^^ استادی شما

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی