تنهایی پرهیاهو
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ
اگر زمان منتظر ما میایستاد تا ما به بلوغ برسیم،
قطعا زندگی با نقصهای کمتری را تجربه میکردیم. نمیدانم زندگی بدون واژهی «افسوس» چه شکلی خواهد بود!
شیرینتر است یا مزهی یکنواختی دارد!؟
📝بهومیل هرابال
با پیش آمد ها کلنجار میروم ، میدانی ؟
هرجور که از سر و ته مینویسم ـشان میبینم که فقط بهانه ـند !
حتی تو که نمیخواهم ببینمت
امروز فهمیدم که تو هم بهانه ای ...
درد من چیزِ دیگریست ، من مالِ این لوس بازی ها نیستم !
انگار که فقط یک اعتیادِ قدیمی به غم است ...
کسی میتواند بگوید : ما به درد معتاد نیستیم . ؟
بدون اینکه قرنیه ی چشش گشاد نشود و اعصاب سمپاتیکش شروع به کار نکند ؟
انگار هر چه خواستیم بنویسیم از غم به غم بود ...
یادم نمیرود وقتی را که محکم روی حرفم ایستادم که :
هنر از غم می آید ... .
فقط ،
تو میتوانی بفهمی نشتیِ ریشه ام کجاست ؟!
۹۵/۱۲/۱۶
غم، تنها کلیشهی زندگی من...