درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درون مغزی های یک ذهن آشقته

درونِ چشمانش

درونِ چشمانش غمی بود انگار ،
همان لحظه که نگاهش میکردی میمرد !
ظریف ، نازک ، شکستنی ...

پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶ , ۲۰:۵۱
    =))
  • ۴ ارديبهشت ۹۶ , ۲۲:۲۳
    Or ...
  • ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۸:۲۶
    برفی
آخرین نظرات
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۲:۴۳ - محمد روشنیان
    :)
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶، ۲۱:۱۰ - قالب بلاگ رضا
    چرا؟

۱۴ میتواند یه عدد خوب باشد.!

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ق.ظ

همیشه پیش خودش.، درونِ چشمانش غمی بود انگار

همان لحظه که درونش نگاه میکردی میفتاد و میمرد.! 


امروز صبح که هی پاشدم و دیدم باز هم میتوانم بخوابم.، 

با این فکر صبح را آغاز کردم که

وقتی لیست پیژامه-تولد-پارتی [ ! - اگر معنی ای هم بدهد ] ، دیدم چقدر زیاد

شدن آدم هایی که خواستم با لباس راحتی کنارشان بنشینم

فیلم ترسناک ببینم و پفک بخورم ! 

شاید آدم واره های مدرسه کمتر از مهربان آدم های آنجا شدند.، نمیدانم.... 


به هر حال انگار به انگارم نیست که دوتا آزمون پشت هم دارم =)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۷
Llámame Vida ❄

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی