ستاره ی من حتما سرد و بی روح و تاریک است ...
#صادق هدایت
خواستم بگویم خودم دو دستی گوشیم را تحویل مدرسه دادم گفتم اصلا برای خودتان ...
یک گوشیِ از دنیا عقب مانده - اگر مشکلی نباشد - فردا به دستم میرسد .
احساس سبکی خاص و منحصر به فردی دارم ، میدانی ؟
مثلا روز تولدم به پایان رسید و تغییر خاصی حاصل نشد !
فقط حالا ، حالم از تولد هم بهم میخورد !
میگویند جهان رو به انبساط است
کدام نظریه بود که میگفت : اگر جهان منقبض شود ، زمان به عقب بر میگردد .، نمیدانم ولی هی به ذهنم میارد که بگذار زمان به عقب برگردد شاید خدا دست هایش را بشوید و تصمیم تازه ای بگیرد ...
داشتم فکر میکردم چقدر پدیده های تصادفی و آشوب واری در اطرافم هست ، چقدر همه چیز آشفته ست !
ولی همه برای دنیای انسان هاست ...
در طبیعت هیچ کدام را نمیبینم
اینجاست که مو بر تنم میایستد !
وقتی ویدا دعوتتون میکنه به تولدش.، بپیچونید
ویدا خیلی دوست داره.!
فکر میکردم خیلی آسون تر از این ها باشه :))
چرا؟
چرا؟
چراااا
-
جالبه،که، تو وبلاگ خودم حرف مستقیمم رو نمیتونم بزنم
باید یه تغییراتی بدم ...
همیشه پیش خودش.، درونِ چشمانش غمی بود انگار
همان لحظه که درونش نگاه میکردی میفتاد و میمرد.!
امروز صبح که هی پاشدم و دیدم باز هم میتوانم بخوابم.،
با این فکر صبح را آغاز کردم که
وقتی لیست پیژامه-تولد-پارتی [ ! - اگر معنی ای هم بدهد ] ، دیدم چقدر زیاد
شدن آدم هایی که خواستم با لباس راحتی کنارشان بنشینم
فیلم ترسناک ببینم و پفک بخورم !
شاید آدم واره های مدرسه کمتر از مهربان آدم های آنجا شدند.، نمیدانم....
به هر حال انگار به انگارم نیست که دوتا آزمون پشت هم دارم =)
دو هفته دیگه تولدمه ._.
همیشه طبق تجربه میگم اه بیخیال تولد هر فلان دیگ
بعد دو هفته مونده میشینم براش برنامهریزی میکنم!
به هر حال
یه هفته زودتر تولد میگیرم.!
دو هفته زودتر برات کادو خریدم.!!
+ گفتم پیش خودم - به خودم - یه پایان بی انتها داریم...